حاج شیر علی سلطانی قد بلندی داشتند. یک روز یکی از دوستانشون می بینند که
در حال کند و کار در قسمتی از مسجد هستند(فکر کنم کتابخانه مسجد).
وقتی از ایشون سوال می کنند می فهمند که دارند برای خودشون قبر می کنند.
اون دوستشون میگه که شما ماشا الله هیکلی هستید.طول این قبر خیلی کمه.
شهید سلطانی میگویند:*من خجالت میکشم روز قیامت در خدمت سیدالشهدا سر داشته باشم.
جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 10:56 ق.ظ
توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم «: گفتتعجب کردیم. بعد گفت :» یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر «والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد گردنش خورده بود به گلوش .وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد .می گفت:آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت .مشخصات شهید: سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی-فرمانده تیپ 81 جوادالائمه از لشکر ن 5 صرداستان 2: مداح بی سرهم مداح بود هم شاعر اهل بیت»؟ ش رمنده ام که با سر وارد محشر شوم اور بابم بی سر وارد شود « : می گفتبعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم .سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش .مشخصات شهید: حاج شیرعلی سلطانی مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد علیه السلام فارس -م حل دفن: کتابخانه مسجد المهدی شیراز
پنجشنبه 3 بهمن 1392 ساعت 07:05 ب.ظ